اپیستیمولوژی و آنتولوژی ویروس کرونا
و
نقش ما در مبارزه علیه کووید-19
"ش.": 9 ثور 1399 (28 اپریل 2020)
بر اساس خصلت دیالکتیکی ماده، پدیدههای نوین به وجود میآیند و مسائل تازه اتفاق میافتند. بنابرین آن چه که یک مارکسیست – لنینیست – مائوئیست باورمند را از دیگران متمایز میسازد، برخورد دیالکتیکی با پدیدههای نوظهور است؛ زیرا اوضاع دایماً در حال تغییر است و این تغییر و تبدیل یکی از خصوصیت جهان مادی پیرامون ما را تشکیل میدهد. با چنین اوضاع و شرایطِ در حال تغییر و تکوین، هر کسی که بخواهد افکارش را با اوضاع جدید وفق دهد، باید برای درک این اوضاع جدید بکوشد و خود را بینیاز از این درک قرار ندهد.
ما باید مطالعات خود در مورد پدیدههای جدید را ادامه دهیم، پدیدههای نوین را بپذیریم، مسائل تازه و نو را مورد بررسی و پژوهش قرار داده و به خاطر استواری هرچه بیشتر بر مواضع پرولتاریایی به خاطر رسیدن به هدف غائی که جهان بدون استثمار و ستم است همواره به پیش، از سطح به عمق و از پدیده به ماهیت، حرکت کنیم.
این حرکت پیشروندۀ ما شناخت ما را نسبت به طبیعت، جامعه و تفکرات انسانی تکامل میدهد و این تکامل، مملو از تضاد و مبارزه است و این تضاد و مبارزه در ذات خود در عرصۀ پراتیک اجتماعی و عرصۀ شناخت انسان نسبت به پیرامون آن، از پروسۀ پیدایش و تکامل تا مرحلۀ زوال و نابودی هر پدیده یا شی، بیپایان و ابدی است.
با تکیه بر چنین شناختی است که یک فرد باورمند به مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، میاندیشد و میتواند ریشههای عمیق و تحت عنوان "نظم نوین جهانی" با تمام فضاحت و رسوایی آن عَلَم کرده اند، درک نموده و آشکار و روشن سازد.
این موضوع باید وسیعاً مورد افشاگری قرار بگیرد که سیستم جهانی منحط و ناکارآی امپریالیستی که امروزه كل شبكۀ مناسبات اقتصادي، سياسي و نظامي آن به زير سؤال كشيده شده است و آنارشیزم ناشی از آن، زندگی میلیاردها تودۀ ستم دیده در جهان را تهدید میکند، دیگر صلاحیت حکمرانی بر جوامع بشری را ندارد و به مانع اساسی تکامل این جوامع مبدل گردیده است.
بیماری کووید – 19 به عنوان یک بیماری همهگیر جهانی از بطن نظام امپریالیستی جهانی شده سربرآورده و مرگ و میر ناشی از آن نتیجۀ استثمارگری و استثمارگری مضاعف نظام گندیدۀ امپریالیستی و سودهای کلان سرمایهداران امپریالیست است. آنها به خاطر منافع استثمارگرانه، غارتگرانه و چپاولگرانۀشان به جنگهای غارتگرانه و چپاولگرانه در جهان، به ویژه کشورهای عقب نگه داشته شده دامن میزنند، سیستم محیط زیست جهان را صدمه میرسانند، سیستم صحت عمومی را به یک تجارت بسیار پرسود برای شرکتها، کارتلها و تراستها مبدل کرده اند که در اثر آن سیستم صحت عمومی شدیداً مورد ضربت قرار گرفته و ازین بابت جان بسیاری از مردمان جهان به خطر افتاده است.
امپریالیستها و سوسیالامپریالیستها، کورههاای را به وجود آوردهاند که در آنها شرایط کار و زندگی تودههای میلیونی انسانها شدیداً سختتر و تنگتر ساخته شده است و شرایط سخت زندگی تودههای میلیاردی در مناطق کشورهای مظلوم جهان، از افریقا تا خاورمیانه و از آسیا تا امریکای لاتین تمامی شئون زندگی شان را متأثر ساخته است.
همهگیری بیماری کووید – 19 در جهان، که امروزه آمار آن لحظه به لحظه در حال افزایش است، یک وحشت همگانی برای صاحبان قدرت و سرمایه ایجاد نموده است. دلیل این وحشت همگانی صاحبان قدرت و سرمایه این نیست که این بیماری همهگیر مرزهای طبقاتی را در نوردیده و سرمایهدار و کارگر، استثمارگر و تحت استثمار، امپریالیستها و خلقها و ملل تحت ستم را همه به صورت یک
سان مورد تهدید قرار داده است. چنین چیزی تحت نظام امپریالیستی جهانی کنونی اصلاً ممکن نیست.
اگر همۀ امراض را به طور کلی در نظر بگیریم، بعضی از امراض تقریباً در مجموع ویژۀ طبقات مرفه است، از قبیل فشار خون، چاقی و مریضی شکر؛ اما بعضی امراض دیگر تقریباً در مجموع ویژۀ طبقات زحمتکش و نادار جامعه است، از قبیل کمخونی، سوء تغذی و امراض دیگر برخاسته ازین مریضی. اما امراض همهگیر در اصل ویژۀ طبقات اجتماعی خاص نیست و در میان افراد طبقات اجتماعی مختلف و کشورهای مختلف شیوع مییابد. اما این مریضیها نیز از شرایط مشخص طبقاتی، کشوری و جهانی کنونی متأثر میگردد و نمیتواند در تمامی طبقات و کشورها تأثیرات منفی یک سان داشته باشد.
اولاً سرمایهداران در مجموع نسبت به کارگران، به خصوص کارگران روزمزد، زمینههای خیلیخیلی بیشتری برای وقایه در اختیار دارند و میتوانند مدتهای طولانی خود را در شرایط قرنطین قرار دهند. در نتیجه سرمایهداران نسبت به کارگران، به خصوص کارگران روزمزد، خیلی کم در خطر مبتلا شدن به یک مریضی همهگیر قرار میگیرند.
ثانیاً یک سرمایهدار مصاب به یک مریضی همهگیر نسبت به یک کارگر مصاب به همان مریضی زمینههای ببشتری برای مراقبت و تداوی، هم از لحاظ رسیدگی داکتران به آنها و مصارف ادویات، و هم از لحاظ آمادگیهای بیشتر جسمی و هم از لحاظ مسکن و رژیم غذایی، در اختیار دارد و فیصدی تلفات افراد این طبقه نسبت به طبقۀ کارگر خیلی کم است.
مریضی کووید 19 نیز نمیتواند مستثنی ازین قاعدۀ عمومی باشد. این مریضی نیز با وجودی که تلفاتش را عمدتاً بر طبقات زحمتکش، فقیر و نادار وارد مینماید، به صورت ضمنی افراد طبقات بالا را نیز مصاب میگرداند و حتی تلفاتی بر آنها وارد می نماید. اما وحشت سرمایهداران و امپریالیستها و در مجموع طبقات حاکمه در کشورهای امپریالیستی و کشورهای تحت سلطه از مریضی کووید 19 عمدتاً ناشی ازین تلفات نیست، بلکه ناشی از شیوع جهانی این مرض، تقریباً در تمامی کشورهای جهان و صدمات اقتصادی وسیع و گستردۀ آن در سطح کل جهان، و مشخصاً بزرگترین کشورهای امپریالیستی و سوسیالامپریالیستی از قبیل ایالات متحدۀ امریکا، چین، آلمان، فرانسه، برتانیه، ایتالیا، هسپانیه، روسیه و غیره است. به این ترتیب یکی از منابع اصلی ترس و وحشتی که بزرگسرمایهداران و قدرتهای بزرگ امپریالیستی جهان را در بر گرفته است، وارد آمدن "خسارات مالی" تریلیونی و حتی دهها و صدها تریلیونی بر آنها است که هم باعث پایین آمدن سطح توانمندی مالی شان در قبال زحمتکشان کشورهای شان و خلقهاو ملل تحت ستم جهان میشود و هم باعث کمشدن وزنه و حیثیت آنها در قبال رقبای سرمایهدار و امپریالیست یا سوسیالامپریالیست شان در جهان و جابهجایی حیثیت و منزلت شان در رقابتهای بینالامپریالیستی میگردد. طبعاً تلفات وارده بر کارگران و حتی خود سرمایهداران نیز طبق زبان بورژوازی جزء این "خسارات مالی" محاسبه میگردد. به عبارت دیگر یکی از خطرات اصلی ای که باعث ترس آنها شده است، پایین آمدن فوقالعادۀ میزان سود شان و مقدم بر آن ذوب شدن سرمایههای تریلیونی شان درین بحران است، یعنی چیزی که هم منبع سرمایهها را میسازد و هم هدف آن را، خطری که گستردگی و عمق آن نسبت به خطرات جانی مستقیم برای سرمایه داران و خانوادههای شان خیلیخیلی بیشتر بوده و با هم قابل مقایسه نیستند. به عبارت دیگر عکسالعمل امپریالیستها، سرمایهداران و مجموع طبقات استثمارگر در جهان را در قبال موضوع مورد نظر باید به عنوان یک عکسالعمل طبقاتی و به عنوان یک طبقه در نظر گرفت و نه به عنوان یک عکسالعمل فردی و شخصی این یا ان سرمایهدار؛ هر چند عکسالعمل فردی و شخصی نیز درین میان میتواند مطرح باشد، اما به عنوان یک فرد و شخصِ مربوط به یک طبقه و به عنوان تابعی از عکسالعمل طبقاتی و مرتبط به آن.
در واقع درین جا باید عکسالعمل علیه شیوع مریضی "کووید19" را به عنوان عکسالعمل دولتی کاپیتالیستی و امپریالیستی، به عنوان نمایندۀ سیاسی حاکم کاپیتالیزم و امپریالیزم در نظر گرفت و نه به عنوان عکسالعمل شخصی و فردی این یا آن سرمایهدار و امپریالیست، گرچه عکسالعمل دولتی کاپیتالیستی و امپریالیستی عکس العملهای شخصی و فردی سرمایه داران را نیز در بر میگیرد.
بنابرین دو منبع دیگر ترس و وحشت کنونی جهانی یکی این است که شیوع جهانی این مریضی بزرگترین کشورهای امپریالیستی و سوسیالامپریالیستی از قبیل ایالات متحدۀ امریکا، چین، آلمان، فرانسه، برتانیه، ایتالیا، هسپانیه و روسیه را در بر گرفته است و دیگر این که ممکن است ناشی از یکک درگیری بیولوژیکی میان امپریالیزم امریکا و سوسیالامپریالیزم چین باشد.
بنا به تمامی این دلایل است که ابرقدرتها و قدرتهای امپریالیستی، کاپیتالیستی و ارتجاعی دیگر حاضر اند که در شرایط قبل از خاتمه یافتن شیوع مریضی و حتی به محض کمشدن میزان شیوع مریضی تجارت و تولیدات شان را به قیمت جـان و زنـدگـی کـارگـران و
ضمناً به قیمت جان و زندگی خودشان از سر بگیرند و به این ترتیب از میزان کلیت ضررهای طبقاتی شان بکاهند.
اگر با اتکاء به ماتریالیزم تاریخی یعنی به کاربست ماتریالیزم دیالکتیک در پروسۀ تاریخ، به بررسی سیر تحول حوادث و سپس تیوریزه نمودن آن در چوکات علمی بپردازیم، پی خواهیم برد که حقیقتِ پشت پردۀ ویروس کرونا (کووید – 19) از چه قرار است.
اگر از دیدگاه تاریخی به سیر حوادث صحی از زمان جنگ امپریالیستی جهانی دوم تا حال یعنی در طی 80 سال گذشته نظر اندازیم دیده میشود که انسانها بنا به عوامل صحی متعددی از بین رفتهاند که مهمترین اینها عبارت بوده اند از:
گسترش مرض "سفلیس و سوزاک" در سال 1940 در گواتمالا؛
شیوع "تب دنگی" در کیوبا؛
مریضی "زیکا" در سال 1947؛ از تب خون دهندۀ "آبولا" در سال 1976؛
مریضی "نیپاه" در سال 1998؛
گسترش مریضی "ماربورگ" در سال 2000؛
گسترش مریضی سارس در سال 2002؛ از
گسترش مریضی مرس در سال 2003؛
انتشار مجدد ویروس کشندۀ " آبولا" در سال 2014 در سیرالیون؛
شیوع مرض "زیکا" در سال 2015؛
شیوع مریضی "کووید – 19" در سال 2019-2020 در سطح جهان؛
امراض ایدز و سرطان؛
سوء تغذیه در آفریقای جنوبی و هند؛
و شروع اعتیاد به مواد مخدر در جنگ جهانی دوم در میان ارتشیان آلمان نازی و سپس شیوع آن در کشورهای متعدد عقب نگه داشته شده و کشورهای امپریالیستی؛ که نفع نهایی آن به جیب صاحبان سرمایههای امپریالیستی و دلالان کمپرادور سرازیر میگردد.
کل مناسبات استثمارگرانه با طبقۀ کارگر و سایر اقشار تحت استثمار در کشورهای خودی، تنازع بر سر منافع اتحصارات امپریالیستی و سوسیالامپریالیستی و کشمکش بر سر منابع و بازارهای کشورهای تحت سلطۀ مستعمره و نیمه مستعمره و مخصوصاً بازار صدور سرمایههای امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی باعث گردیده است که سه تضاد بزرگ جهانی پا به عرصۀ وجود بگذارد:
1 ــ تضاد میان امپریالیستها و سوسیالامپریالیستها از یک طرف و خلقها و ملل تحت ستم جهان از طرف دیگر.
2 ــ تضاد میان بورژوازی از یک طرف و پرولتاریا از طرف دیگر در کشورهای امپریالیستی، سوسیالامپریالیستی و سرمایهداری جهان.
3 ــ تضاد میان امپریالیستها و سرمایهداران و بلوکهای مختلف امپریالیستی در جهان.
امپریالیستها به خاطر منافع غارتگرانه، چپاولگرانه و اشغالگرانۀ شان و به خاطر اقتدارطلبیهای غدارانه و ددمنشانۀ شان از هر وسیلهای به شمول جنگهای تجاوزکارانه و اشغالگرانه، دریغ نمیورزند. به همین سبب است که امروزه جنگ بیولوژیکی نیز در جدول جنگهای امپریالیستی داخل گردیده است. این جنگها میتواند ابعاد وسیعتر، عمیقتر و دیرپاتر را برای نسل بشر رقم زند و میتواند محیط زیست را متضرر ساخته و باعث به وجود آمدن امراض ویروسی قابل شیوع در سراسر جهان گردد.
دلیل این همه سروصدای رسانهیی بدین خاطر است که مریضی "کووید – 19" اینبار فراتر از تمامی مرزها و کشورها حرکت کرده و واقعاً ابعاد جهانی یافته است و در داخل کشورهای امپریالیستی حتی به کاخ سلطنتی و کاخ نخست وزیری برتانیه، قصر ریاست جمهوری فرانسه و امریکا نفوذ کرده و خود را به ددمنشان غدار تاریخ، به شمول مراجع آخوندی رأس حاکمیت ملایی ایران رسانده است. مریضی کووید-19 برای اولین بار در تاریخ بزرگترین قدرت امپریالیستی جهان یعنی ایالات متحدۀ امریکا جنگی را در داخل آن کشور تحمیل کرده است که هم از لحاظ تلفات انسانی آن و به خصوص هم از لحاظ ضررهای اقتصادی آن بینظیر است و کل هژمونی جهانی آن را، که از قبل در سراشیب افتاده بود، به صورت جدی مورد سؤال قرار داده است. بنابرین با وجودی که فیصدی تلفات مریضی کووید- 19 نسبت به امراض ویروسی قبلی نسبتاً کم است، اما چون شیوع جهانی آن خیلی وسیع است و تقریباً تمامی کشورهای جهان را در برگرفته است، کل نظام امپریالیستی مسلط بر جهان، به شمول اقمار تحت سلطۀ آن، را به لرزه انداخته است.
برای وضاحت بیشتر و به صورت مختصر چند نمونه از این امراض را نظر به فیصدی مرگ و میر مبتلایان، ذیلاً در نظر میگیریم:
اول) مرض تب خون دهندۀ "آبولا":
شیوع این مرض، 10 ماه طول میکشد و 90 فیصد احتمال مرگ در صورت ابتلاء به آن میرود.
ویروس "آبولا" یک انگل میکروسکوپی است که درون سلولهای میزبان تکثیر مییابد. اولین نمونۀ ابتلا به "آبولا" یا تب خونریزی "آبولا" در سال 1976 مشاهده شد. این بیماری اولین بار در قراء دور افتادۀ آفریقای مرکزی و در نزدیک جنگلهای بارانی استوا شیوع یافت. گزارشهای سازمان جهانی صحت نشان داد که این بیماری ابتدا از جانوران وحشی به انسان انتقال پیدا میکند و سپس از انسان به انسان سرایت میکند. این مریضی در سال 2014 مجدداً شیوع یافت و به یک همهگیری جهانی مبدل گشت. این بیماری ابتدا باعث تب ناگهانی، ضعف شدید، درد عضلاتی و گلودردی میشود. علایم بعدی استفراغ، اسهال و خونریزی داخلی و بیرونی است. بیماران معمولا در اثر کمآبی شدید و نارسایی اندامهای متعدد بدن جان خود را از دست میدهند. این بیماری در اصل طبقات فقیر جوامع را مورد هدف قرار داد و تلفات جانی سنگینی از تودههای ستمدیده برجای گذاشت.
دوم) مرض "ماربورگ":
شیوع این مرض، 21 ماه طول میکشد و در صورت ابتلا به آن 88 فیصد احتمال مرگ وجود دارد.
این ویروس اولین بار در شهر "ماربورگ" آلمان در سال 2000 شناسایی گردید و بیشتر در میان انسان و میمون (بوزینه)ها دیده شده است. علایم این بیماری بیشتر تبِ بالا، سردردی شدید و درد عضلات است که بیمقدمه ظاهر شده و به سرعت رشد میکند و به تعقیب این مشکلات، سیستم دستگاه جهاز هاضمه را مختل میسازد، باعث رخوت شدید و خونریزی بطنی میگردد و در صورت عدم وقایه در ظرف 10 روز فرد مصاب به این مرض تلف خواهد شد. این همهگیری نیز در بیش از 11 کشور گزارش داده شد و تلفات وسیعی را از کارگران کارخانهجات صنعتی در اروپا گرفت که باعث شد احزاب و سازمانهای سیاسی و سندیکاهای کارگری اروپا دست به اعتصاب و تظاهرات بزنند.
سوم) مرض "نیپاه":
شیوع این مرض، حدود 12 ماه طول میکشد و در صورت ابتلاء به آن 75 فیصد احتمال مرگ وجود دارد.
این ویروس برای نخستین بار در سال 1998 در مالیزیا کشف گردید. نام این ویروس از قریۀ "سونگای نیپاه" جاای که این ویروس از آن جا انتشار یافت گرفته شده است. این ویروس 300 تن را مبتلا و جان 225 نفر را گرفت. به اساس آمار سازمان جهانی صحت این ویروس از خفاشهای میوهخوار به خوکهای اهلی سرایت نموده و سپس به انسان انتقال یافته است. به همین سبب مقامهای دولتی مالیزیایی دستور کشتار میلیونها خوک را صادر نمودند.
این ویروس بعدها در سال 2018، در هند شیوع یافت و حدود یک سال به صورت گسترده دوام یافت و تلفات بیشماری را در مناطق مختلف هند به وجود آورد. اکثریت تلف شدگان اقشار فقیر و دهقانان بودند. نشانههای این بیماری مشکلات تنفسی و سردرگمی ذهنی ثبت شده است.
چهارم) مرض "مرس":
شیوع این مرض، کمتر از 2 ماه طول میکشد و در صورت ابتلاء به آن 34 فیصد احتمال مرگ وجود دارد.
مریضی ناشی از این ویروس در سال 2014 به یک مریضی همهگیر جهانی مبدل گردید. این ویروس از خانوادۀ کرونا میباشد که توانست در همان سال 2500 تن را مبتلا و 858 نفر را به کام مرگ بفرستد. این ویروس اولین بار در عربستان سعودی دیده شد و از طریق شتر به انسان سرایت نمود و 27 کشور دنیا را مصاب نمود. تلفات انسانی این ویروس نیز بین طبقات و اقشار پایین جامعه بوده است.
پنجم) مرض "زیکا":
شیوع این مرض، 9 ماه طول میکشد و در صورت ابتلاء به آن 20 فیصد احتمال مرگ وجود دارد.
نام این ویروس از جنگل زیکا در اوگاندا گرفته شده، جایی که ویروس برای اولین بار در سال 1947 یک نفر را به کام مرگ کشاند. سازمان جهانی صحت در سال 2018، مقابله با زیکا را جزء فوریتهای سلامت جهانی اعلام کرد. عامل انتقال زیکا پشههای آیدس است که آن را به نام پشۀ ببر آسیایی نیز میشناسند. یک نفر از هر پنج انسانی که آلوده به ویروس زیکا باشد، قطعاً فوت خواهد کرد. طبق گفتۀ مرکز پیشگیری از بیماریها، این ویروس با میکروسفالی مرتبط است. میکروسفالی نقصِ مادرزادی است که مشخصهاش رشد نیافتن کامل مغز است. مدتی که این ویروس در آخرین بار شایع شد 9 ماه بود که از سال 2015 شروع شد و در طی 9 ماه جان بسیاری از انسانها را گرفت، اما بیشترین تلفات این مرض باز هم طبقات فقیر جامعه بوده اند. شایعترین علایم زیکا عبارتنداز: تب، خارش پوستی (دانههای سرخ روی پوست)، سردرد، درد مفاصل و قرمزی چشم .
ششم) مرض "سارس":
شیوع این مرض، 4 ماه طول میکشد و در صورت ابتلاء به آن 10 فیصد احتمال مرگ وجود دارد.
این ویروس در سال 2003 فراگیر شد و در حدود چهار ماه جان 776 نفر را گرفت. این ویروس که از خانوادۀ ویروس کرونا است به دلیل تغییرات ژنتیکی باعث ایجاد سندروم حاد تنفسی میشود . این ویروس نیز مثل "کووید-19" اول در خفاش دیده شده، اما بعد به گربههای وحشی انتقال یافته و سپس به انسان سرایت کرده است. بسیاری از داکتران، "کووید – 19" را شبیه به سارس دانسته اند. بیماران مبتلا به این ویروس، علایم اولیهای شبیه آنفلوآنزا از قبیل: تب، خستگی، دردِ بدن، سرفه و گلودرد و علایم تنفسی مانند تنگینفس و دشواری تنفس و تب 38 درجه و سرفۀ خشک را نشان میدهند. این ویروس 17 کشور دنیا را مصاب نمود. این ویروس نیز از طبقات فقیر جامعه تلفات گرفت.
هفتم) مرض "کووید - 19":
دوام شیوع این مرض، به دلیل ناشناخته بودن "ژنِ" ویروس، هنوز نامعلوم است و در صورت ابتلا به آن تا حال 6.9 درصد احتمال مرگ گزارش شده است.
آمار سازمان جهانی صحت 26 اپریل 2020 (7 ثور 1399) چنین گزارش داد:
«وضعیتِ ارقام – مجموعاً (موارد تازه در 24 ساعت گذشته)
آمار جهانی:
دو میلیون و هشتصد و چهار هزار و هفتصد و نود و شش - تایید (هشتاد و چهار هزار و نه صد)
یک صد و نود و سه هزار و هفتصد و ده - فوتی (شش هزار و شش)»
فیصدیای که ازین ارقام به دست میآید مساوی به 6.9 فیصد است
وقتی به آمار و ارقام و تاریخچۀ سیر همهگیریهای امراض ویروسی در جهان نظر میافگنیم، دیده میشود که آمار تلفات این امراض، مدت شیوع آن و وسعت شیوع ان نسبت به هم متفاوت بوده است.
درین رابطه، میخواهیم دو مبحث ذیل را بیشتر بشکافیم:
مبحث اول) نقش ما در مبارزه علیه شیوع مریضی کووید 19:
مبحث دوم) اپیستیمولوژی و آنتولوژی ویروس کرونا:
مبحث اول:
یکی از وظایف و مسئولیتهای ما و تک تک رفقا و هوادارن ما این است که تأثیرات مخرب این ویروس را نباید نادیده بگیریم، نباید کمارزش تلقی نماییم، نباید از تحلیل ابعادِ عمیق و دیرپای آن خودداری نماییم، نباید نسبت به شیوع آن بیمبالات باشیم و نباید در حفظ سلامت خود، رفقای خود، اعضا و هواداران خود در گوشه و کنار و اطراف و اکناف جهان سهلانگاری نماییم.
ما باید به تمامی رفقای خود، به تمامی کادرها و صفوف خود توصیه نماییم که هرگونه بیتوجهی درین رابطه میتواند و خواهد توانست، دست ارتجاع و امپریالیزم را در بیتوجهی نسبت به سرنوشت تودههای ستمدیده در جهان، منطقه و علیالخصوص افغانستان کاملاً باز بگذارد و مسئولیت ارتجاع و امپریالیزم را در ذهنیت تودههای مردمان جهان و مردمان افغانستان کمرنگ سازد.
به تک تک رفقا باید توصیه شود که از درگیری در مسائل مربوط به این مریضی از لحاظ علمی بیتفاوت نباشند ، به تحلیل همهجانبۀ آن بپردازند و با مسایل مشخص و زندۀ روز سروکار داشته، وقایع و اتفاقات جاری درین رابطه را پیگیری نمایند، تا موضوعی را که با زندگی میلیونها تن از مردم در سراسر جهان و کشور ارتباط دارد، به صورت جدی تعقیب نموده و مورد توجه قرار دهند.
اما در عینحال و به عنوان جنبۀ پراتیکی این مبارزه، که جنبۀ عمدۀ آن را میسازد، ما باید فعالانه در پیشبرد مبارزات روزمرۀ تودهها علیه این مرض از یک طرف و نادیده گرفته شدن رنجها و آلام تودههای کشور توسط حاکمان دستنشاندۀ امپریالیستها، شامل رژیم دستنشاندۀ کنونی و طالبان تسلیمشده به امپریالیستها، و غداریها، خیانتها و استفاده جوییهای آنها تحت نام مبارزه علیه کووید- 19 از طرف دیگر سهم و نقش داشته باشیم. ما باید درین مورد تا هر حدی که ممکن و میسر باشد به افشاگری بپردازیم و سعی نماییم که این مبارزات را با مبارزات عمومی علیه اشغالگران امپریالیست و مزدوران و دستنشاندگان شان در پیوند قرار دهیم و سعی نماییم که مبارزات مذکور را به طرف مبارزات ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی در مجموع سمت و سو دهیم.
یکی از وظایف مبارزاتی ما درین عرصه مبارزه علیه دیدهای ضد علمی شایع شده در میان تودهها و حتی بعضی روشنفکران نسبت به مریضی کووید- 19 است. به طور نمونه درین جا به چند مورد از این دیدهای ضد علمی اشاره می نماییم:
1 ــ دید ضد علمی نژادگرایانه: مثلاً این دید که این مرض خاص هزارهها است و از چین و ایران به افغانستان آمده است.
2 ــ دید ضد علمی "دینگرایانه": مثلاً این دید که این مریضی خاص "کفار" است و به مسلمانان اصلاً زیان نمیرساند و یا خیلی کم زیان میرساند.
3 ــ دید ضد علمی مبنی بر تقدیس عقبماندگی جامعۀ افغانستان: مثلاً این دید که مریضی کوید – 19 خاص مناطق پختهکاری شده است و در مناطق خاکی شیوع نمی یابد.
4 ــ دید ضد علمیای که شیوع کووید-19 در وهان چین را یک انتقام خدایی از ظلم دولت چین علیه مسلمانان اویغور تلقی نمود.
و غیره و غیره.
ما باید در مبارزات خود به ابعاد فاجعۀ بزرگ این بیماری همهگیر که باعث بیثباتسازی اقتصادی – اجتماعی و جیوپولیتیک جهانی شده است توجه نماییم و چهرۀ امپریالیزم جهانخوار امریکا و سایر امپریالیستها و سوسیالامپریالیستهای چین را افشاء نماییم و با افشای هرچه بیشتر آن بکوشیم نقش جنبش کمونیستی بینالمللی (مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی) در جهان و سازمانها و احزاب کمونیست (مائوئیست) را درین مبارزه به طور روز افزون برجسته نماییم.
بدین ترتیب میتوان و باید توهمات و سردرگمیهای ایدیولوژیک – سیاسیای را که گویا جهان بعد از "کرونا" جهان سرمایهداری و امپریالیستی باقی نخواهد ماند، حل نماییم.
چیزی که واضح و مبرهن است این است که ارتجاع و امپریالیزم علیرغم فجایعی که با شیوع بیماری کووید ـ 19 برجای میگذارند و علیرغم این که موجودیت شان برای بشر فاجعه بار میباشد، هرگز و هرگز حاضر نخواهند بود از عرصۀ جهان، داوطلبانه و بدون مقاومت خونین و بیرحمانه، بدون مبارزات مسلحانۀ تودههای میلیونی، بدون اتکاء به جنگخلقها، کنار بروند. با یقین کامل باید گفت که پیشبرد این مسئولیت مبرم بر دوش احزاب کمونیست (مائوئیست) جهان و در افغانستان برعهدۀ حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان خواهد بود.
از طرف دیگر، تأثیرات مخرب اقتصادی که بر جهان وارد آمده است از یک جهت ناشی از رقـابـت تنگاتنگ میان امپریالیستهای امریکایی و سوسیالامپریالیستهای چین از طریقِ به خدمت گرفتن احتمالی مرض همهگیر کووید ـ 19 علیه همدیگر بوده است.
بیسروسامانی اقتصادی چین بیشتر به مسدودیت شریانهای تجاری و حملونقل کالاها به کشورهای مختلف در جهان بوده است. آن چه را که سازمان جهانی صحت در مورد اضطراری بودن وضعیت موجوده اعلام نمود، در همگامی با تحریف وسیع رسانهیی و ممنوعیت پروازها به مقصد چین قرار گرفت.
روزنامۀ خبری نیویورک که توسط "تایم بلک" انتشار یافت با عنوان درشت در سربرگ خبرهایش، چنین نوشت:
«گزارش: کاخ سفید در نظر دارد تمامی پروازها به مقصد ایالات متحده امریکا، از چین را متوقف کند.» (تاریخ انتشار: 28 جنوری 2020»
تبانی و رقابت کارتلها و تراستها در سیستم نظام امپریالیستی علیالخصوص امپریالیزم لجامگسیختۀ امریکا و سوسیالامپریالیست چین باعث ورشکستگی اقتصادی و از دست دادن پس انداز حجیم شخصی یک تعداد از امریکاییهای متوسط و ورشکستگی اقتصادی شرکتهای خورد و کوچک گردید.
این کشمکش، آن چنان وحشتی در والاستریت خلق کرد که با کاشتن بذر وحشت شیوع ویروس کرونا، برای بازارهای سهامداران شرکتهای گوناگون تولیدی، خدماتی و سرمایهگذاری، سقوط مالی را در سراسر جهان منجر گردید. درین رابطه آی – بی – دی (IBD) به وضاحت نوشت:
«اصلاحات در بورس اوراق بهادار با شیوع مرض کووید- 19 طول خواهد کشید و شرکتهاای مانند "داوو جونز" محتـمـل بـدتـریـن
ضرر هفتهها در طول سالهاست. شرکتهای مایکروسافت، مسترکاردوار، مدیرعامل دیزنی، باب ایگر، همه از صحنه بورس اوراق بهادر خارج شدند.
با تغییر در بازار بورس اوراق بهادار، "داوو جونز" و سایر شاخصهای مهم از اکتبر سال 2008 میلادی بدینسو، بدترین خسارات خود را متحمل شده اند. موارد ویروس کرونا به سرعت در خارج از کشور چین گسترش یافته و ترس از بروز همهگیری جهانی و تأثیرات مهم بر ایالات متحدۀ امریکا و اقتصاد جهانی را افزایش داده است. شرکتهای مایکروسافت (MSFT) ، ماسترکارد (MA) و پیپال (PYPL) ، از جملۀ شرکتهای قابل توجهی بودند که اعلام نمودند شیوع مرض کووید- 19 بر درآمد سه ماهۀ فعلی شان آسیبهای فراوان اقتصادی رسانده است. "باب ایگر" مدیرکل شرکت دیزنی (DIS) پیش از موعد استعفا داد. "کیت بلاک" مدیر کل شرکت سیلزفورس (CRM) که به عنوان جانشین احتمالی بنیانگذار و مدیر عامل شرکت مارک بنیوفی معرفی گردیده است، نیز استعفاء داد.» (تاریخ انتشار: 28 جنوری 2020)
جمعبندی گزارشات اقتصادی نشان میدهد که شرکتهای مذکور تا اوایل فبروری 2020 در حدود هزار میلیارد دالر متضرر گردیدند و سهام آنان را کارتلها، تراستها و کمپنیهای بزرگی که درین تبانی شریک گردیده بودند، به جیب زدند. این تمایل به سقوط تا مرز 18.8 فیصد به پیش رفت و فرصت مناسبی برای مؤسسات و صندوقهای مالی کارتلها و تراستها به وجود آورد.
ضمنا ما نباید بحران مالی را فقط به نیروی بازار ارتباط دهیم بلکه به قول لنین:
«مادامیکه افراد فرا نگیرند در پس هریک از جملات، اظهارات و وعده وعیدهای اخلاقی، دینی، سیاسی، اجتماعی منافع طبقات مختلف را جستوجو کنند – در سیاست همواره قربانی سفیهانۀ فریب و خودفریبی خواهند بود.
طرفداران رفرم و اصلاحات تا زمانیکه پی نبرند که هر موسسۀ قدیمی، هراندازه هم بیریخت و فاسد به نظرآیند، متکی به قوای طبقهای از طبقات حکمفرما است. همواره از طرف مدافعین نظم قدیم تحمیق میگردند و اما برای درهم شکستن مقاومت این طبقات فقط یک وسیله وجود دارد:
باید در همان جامعهایکه ما را احاطه نموده است، آن نیروها را پیدا کرد، برای مبارزه تربيت و آماده کرد و سازمان داد که میتوانند – و برحسب موقعیت اجتماعی خود باید - نیروهاای را تشکیل دهند که قادر به انهدام کهن و آوردن نو باشد.» (لنین ـ مجموع آثار و مقالات ـ سه منبع و سه جزء مارکسیزم ـ صفحۀ 27)
با تکیه بر این نقلقول از لنین است که میتوان به ابعاد این فاجعه از طرف امپریالیزم امریکا و سوسیالامپریالیزم چین اشاره نمود که بازیگران قدرت به دقت چنین ورشکستگی اقتصادی را از قبل زمینهسازی نموده بودند تا به منوال آن بتوانند اهرمهای سوداگرانه در بازار را به خدمت بگیرند.
گزارشات سازمان جهانی صحت نیز درین عرصه توانست به تحکیم تمرکز ثروت بیافزاید و آن احیای شرایط استثمارگرایانۀ تولید به سریعترین شکل ممکنش میباشد.
در حالیکه ثروتمندان و غداران امپریالیستی و سوسیالامپریالیستی قادرند به پناهگاههای خود بروند، آثار کشندۀ ویروس کرونا تا ماهها و شاید هم برای سالها بر تودههای میلیونی ستمدیده باقی بماند؛ طبقهای که اربابان طبقات حاکم بر جوامع به انواع مختلف به آنان وعده داده اند که پایان رنج کشیدن شان بازگشت به "وضعیت عادی" استثمار و شاید هم استثمار مضاعف خواهد بود.
تأکیدا باید گفت: کمونیزم ترمیمگرایانه نیست. انقلابی است.
کارل مارکس مطرح نمود که:
«کمونیزم سرنگونی قهری همۀ شرایط اجتماعی است.» (مارکس و انگلس – مانیفست حزب کمونیست، صفحۀ 5)
و لنین به صراحت لهجه تأکید نمود:
«نفع بورژوازی در این است که برضد پرولتاریا، به بعضی از بقایای کهن اتکاء نماید.» (لنین ـ دو تاکتیک سوسیالدموکراسی در انقلاب دموکراتیک ـ صفحۀ 50)
آن چه را که تحلیلها با تکیه بر اصول مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم به دست میدهد عبارت از سودآوری هنگفـت اقـتـصـادی بـرای
شرکتهای بزرگ دواسازی و در عین حال خطر مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا (COVID-19 ) برای تودههای مـیـلـیـونـی خـواهـد
بود.
این روند رو به افزایش سود مالی و روند رو به کاهش جمعیت در جهان از یک طرف و استثمار مضاعف طبقۀ کارگر برای چنین افزایش سود مالی و فقر و گرسنگی از طرف دیگر باعث بیثبات سازی اقتصادی – اجتماعی و جئوپولیتیک جهانی شده و میشود.
همان طوری كه صدر مائوتسه دون رهبر كبير پرولتارياي جهاني به ما آموخته است:
«امپرياليزم هميشه سنگهاي بزرگي براي پرتاب به سوي ستمديدگان برميدارد، اما در آخر روي پاي خودش مي اندازد.»
وقتی دورنمای بینظیر برای انقلاب در حال شکلگیری است، ما باید هشیاری انقلابی خویش را بالا ببریم، آمادگیهای ایدیولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مان را افزایش دهیم، و سلاح رزمندۀ مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را در کف میلیونها تودۀ ستمدیده قرار دهیم. در جریان مبارزه آب دیدهتر شویم و علیه اشکال رنگارنگ رویزیونیزم (کهن یا جدید) بیرحمانه مبارزه کنیم. جنگ خلق را جهت نابودی قطعی امپریالیزم و ارتجاع تقویت کنیم. برای پیشروی به سوی آیندۀ شکوهمند کمونیستی آمادگی بگیریم، آن را به راه اندازیم، گسترش دهیم و به پیروزی برسانیم.
اساسنامه حزب ما به صراحت بیان نموده است:
«اين حزب، سپاه رزمندۀ اردوي بينالمللي پرولتاريا در افغانستان است و مبارزات انقلابي در افغانستان را به مثابۀ سهمگيري در مبارزات انقلابي بينالمللي پرولتارياي جهاني به پيش ميبرد. حزب مبارزات انقلابي در افغانستان را در خدمت به انقلاب جهاني گسترش ميدهد و پرولتاريا و خلقهاي افغانستان را طبق اساسات انترناسيوناليزم پرولتري پرورش مينمايد تا جامعۀ مسـتقـل، آَزاد و انـقـلابي آيـنـده بـتواند به عـنوان پايگاه مطمئني در خدمت به انقلاب جهاني قرار داشته باشد.» (اساسنامۀ حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان – صفحۀ 16 – انترناسیونالیزم پرولتری)
مبحث دوم) اپیستیمولوژی (Epistemology) و آنتولوژی (Ontology) ویروس کرونا:
قبل ازینکه در مورد ویروس کرونا به بحث بپردازیم، بهتر است تعریفی از اپیستیمولوژی و آنتولوژی داشته باشیم.
اپیستیمولوژی (Epistemology) :
اپیستمولوژی شاخهای از فلسفه است كه به عنوان نظریۀ چیستی معرفت و راههای حصول آن تعریف میشود. معرفتشناسی، پژوهش دربارۀ پرسشهاای است که دربارۀ امكان معرفت و شناخت یک پدیده یا یک نظریه به ما دست میدهد.
به بیان سادهتر، هرگاه موضوع شامل ایدهای انتزاعی باشد و خواسته باشیم عمیقتر از حد واقع دربارۀ آن بیاندیشیم، از معرفتشناسی، وجود شناسی و فرمهای اشتقاقی آنها استفاده میکنیم.
آنتولوژی (Ontology) :
اصول ماتریالیزم دیالکتیک بهمثابۀ اصول فلسفی، سراسر مقولاتی آنتولوژیک (هستیشناسانه) هستند؛ یعنی، هنگامیکه این اصول از دیدگاه هستیشناسانه نگریسته میشوند، تماماً بررسی ذات وجود به شمار میآیند؛ و لذا نباید اصول ماتریالیزم دیالکتیک را حاکم بر هستی و یا بهعبارت مصطلحتر شیوهی حرکت هستی دانست.
آنتولوژی به دنبال ایجاد طبقهبندیهای قطعی و انحصاری از موجودیتها در تمام حوزههای هستی است. آنتولوژی فلسفی به دنبال طبقهبندی است: طبقه بندی تمام عالم در ساختارِ مفهومی، به طوری که هیچ موجودی بیرون از آن قرار نگیرد. آنتولوژی فلسفی مرزهای عالمِ امکان را مشخص میسازد: چه چیزهایی در عالم وجود دارد و چه چیزهایی امکان ندارد وجود داشته باشند. آنتولوژی فلسفی همچنین روابط میان موجودیتها را نیز طبقهبندی و مرزبندی میکند: روابط ممکن میان موجودات چیست و موجودات در قالب چه مقولاتی با یکدیگر ارتباط مییابند.
آنتولوژی با علم رقابت نمیکند بلکه خودِ نظریات علمی را بررسی مینماید. به عبارتِ دقیقتر، فلسفه نظریات علوم طبیعی را بررسی میکند.
از آن جاایکه بحث در مورد ویروس کرونا به پای جنگ یا عدم جنگ بیولوژیکی هدفمندانه محاسـبه مـیگـردد، پـای آنـتـولـوژی بـه
خاطر بررسی بهتر علوم طبیعی به میان میآید. با آنتولوژی فلسفی است که ما قادر میشویم با تکیه بر اصول ماتـریـالـیـزم دیـالـکـتـیـک
تحلیل مشخصتری با وضاحت بهتر و بیشتری از نوعیت ویروس، تشکیل ویروس، گسترش و شیوع ویروس و چگونگی ژن تشکیل
یافتۀ ویروس، استنتاج نموده و به نتیجۀ بهتری دستیازیم.
حالا که دو تعریف مشخص از فوق به دست آمده است، میتوانیم با تکیه بر آن برای عمیقتر شدن مسئلۀ شیوع جهانی ویروس کرونا به بحث بیشتری بپردازیم:
پروفسور «ماتياس چانگ» در مصاحبهای در کوالالمپور به رسانهها به تاریخ اول فبروی 2020 در مورد ویروس کرونا گفت:
«کرونا یک ویروس آزمایشگاهی و حربۀ جنگ بیولوژیک ایالات متحدۀ امریکا در برابر اقتصاد چین است.»
وی همچنان درین مصاحبه گفت:
«دقیقاً 300 نفر ار افراد نیروی نظامی امریکا در برنامۀ نظامی در شهر "ووهان" در ماه اکتوبر 2019 شرکت کردند. در ماه نوامبر 2019، نخستین مورد آلودگی به این ویروس از همین شهر گزارش شده است . »
وی درین مصاحبه چنین یادآوری کرد:
«شیوع مرض کرونا با شورش طرفداران دموکراسی مورد حمایت امریکا در "هنگ کنگ" و با افزایش جنگ تجاری واشنگتن – بیجینگ همزمان شد و درست بعد از کمرنگ شدن خسارتهای اقتصادی، ناشی از بیماریهای خوکی و انفولانزای پرندگان بود، اکنون مردم ما با هیولای تازه ای بنام کرونا گریبان گیر شده اند.»
این پروفیسور اضافه میکند:
«من خوشحالم که شبکۀ CNN با انتشارمقالهای تحت عنوان «اقتصاد چین به واسطۀ جنگ تجاری با امریکا در حال سقوط است، دقیقاً به نکته ای اشاره میکند که امریکا برای به کارگیری بر ضد چین و اقتصاد چین احتیاج داشته است.»
«ایالات متحدۀ امریکا با استفاده از تکنالوجی و جنگ بیولوژیکی هدفمندانه، هزاران نفر را در گواتمالا در سال 1940 به مرض "سفلیس و سوزاک "– شیوع " تب دنگی" در کیوبا و ویروس همهگیر "آبولا" در سال 2014 در سیرالیون، و اکنون با انتشار ویروس کرونا میخواهد به خواستهای خود تحقق بخشد.»
از طرف دیگر، رسانههای اجتماعی کلیپ تصویری از "جورج دبلیو بوش" رئیس جمهور پیشین امریکا را دست به دست نمودهاند که در صحبتهای سال 2005 وی به صورت مشخص از یک شیوع جهانی تحت عنوان "جنگ بیولوژیکی" اشاره داشته است.
متن صحبتها را درینجا نشر میکنیم:
«این ویدیوی صحبت رئیس جمهور "جورج دبلیو بوش" در سال 2005 میلادی است:
ما میتوانیم، به کشور خود برای ]جلوگیری از [ خطرات دیگری مانند؛ حملات تروریستی با استفاده از سلاحهای کیمیایی و بیولوژیکی، کمک کنیم.
رهبران در هر سطحِ دولتی، مسئولیت مقابله با خطرات را قبل از بروز هرنوع واقعه برعهده دارند تا مردم امریکا را در بهترین مسیر عملکرد هدایت کنند. این بسیار حیاتی است که هماکنون ملت ما در مورد خطر و تهدید همهگیری آنفولانزا (سرماخوردگی) بحث و گفتوگو کنند.
در حال حاضر در کشور خود و جهان، شیوع آنفولانزا نداریم، اما اگر منتظر بمانیم که یک بیماری همهگیر ظاهر شود، خیلی دیر خواهد بود تا آمادگی بگیریم، و روزی خواهد رسید که زندگیهای فراوانی نیاز به کمک خواهند داشت، زیرا ما امروز نتوانستیم عمل کنیم، لاکن با آمادگیهای امروزی خود میتوانیم این اطمینان خاطر را به هموطنان خود بدهیم که ملت ما آمادۀ دست و پنجه نرم کردن با اولین نشانۀ خطر خواهد بود و ما برنامههاای در دست داریم تا در صورت لزوم از همهگیری و همه شمول شدن آنفولانزا جلوگیری کنیم.» (تأکیدات از ماست)
این جا نیاز داریم تا عمیقتر از حد واقع دربارۀ همهگیری مرض "آنفولانزا" و استفاده از سلاحهای کیمیایی و بیولوژیکی که در اصل جنگ بیولوژیکی میتوان خطاب نمود، بیاندیشیم. عمیقتر شدن درین مبحث، همان اپیستیمولوژِی مبحث کرونا در جهان امروزی است.
اپیستیمولوژی کرونا را اگر از 2005 میلادی شروع کنیم دیده میشود که به تعقیب بیانیۀ "جورج دبلیو بوش"، مرکز امنیت صـحـت
جهانی نیز دست به کار گردید. اقدام نخست شان جابهجایی در تعئین دبیرکل جدید برای سازمان جهانی صحت بود. داکتر "مارگاریت چان" (Dr. Margaret Chan ) در سال 2007 میلادی به حیث دبیرکل سازمان جهانی صحت تعئین گردید و دو سال بعد دربارۀ بیماری همهگیر گریپِ خوکی H1N1 چنین گفت:
«سازمان جهانی صحت (WHO ) در بهترین حالت، 4.9 میلیارد واکسن ضد پاندمی آنفولانزا در سال را که توسط تولیدکنندگان عرضه میشود، را میتواند ناظر باشد.» (مارگاریت چان – دبیرکل سازمان جهانی صحت – رویترز – 21 جولای 2009)
پس ازین بیانیه در شبکۀ رویترز بود که پارلمان اروپا به صراحت موضعگیری نمود و به صورت آشکار اعلام کرد که در سال 2009 بیماری " گریپ خوکی – H1N1 " اصلاً وجود نداشته و اعلام وضعیت اضطرار از طریق دبیرکل سازمان جهانی صحت یک کلاهبرداری آشکار برای کسب درآمد و سود مالی بوده است.
موضوع به همین منوال باقی نماند، هرچند "مارگاریت چان" تا سال 2017 میلادی به عنوان دبیرکل سازمان جهانی صحت بر سر وظیفه اش باقی ماند، اما در نهایت به دلیل تقلبکاری، تبانی با کمپنیهای بزرگ داروسازی، فریب مردم و مسائل عام دیگری که از طرف اتحادیۀ اروپا علم گردید، مجبور به کنارهگیری از وظیفهاش شد.
سازمان جهانی صحت این بار شخص دیگری را روی کار آورد.
نظام امپریالیستی حاکم بر جهان کنونی با تغییر چهرهها نمیتواند اصلاحپذیر باشد زیرا گلوبلازیسیون نوین سرمایههای امپریالیستی تضادهای ذاتی نظام سرمایهداری امپریالیستی را به نحو خیلی قدرتمندتر از قبل بر جهان حاکم ساخته است و راه حل بنیادی تضادهای مذکور فقط و فقط از راه انقلاب در جهان و سرنگونی کلیت نظام حاکم بر جهان کنونی است.
رئیس جدیدالتقرر سازمان جهانی صحت "داکتر تدروس ادهانوم نیز کسی است که در خدمت منافع قدرتهای امپریالیستی بزرگ، قرار دارد.
مرکز امنیت صحت "جان هاپکینز " به تاریخ 18 اکتوبر 2019 در بالتیمور از آزمونِ به اصطلاح شبیهسازیِ ایجاد بیماری همهگیر ویروس کرونا تحت عنوان "ای وِنت 201"، پرده برداشت.
در بیانیهای که درین رابطه انتشار یافت چنین میخوانیم:
«بیانیۀ کرونا .یروس جدید و عملکردِ همهگیری آن:
در اکتبر سال 2019، مرکز امنیت صحت "جانس هاپکینز" یک تمرینِ به اصطلاح شبیهسازی همهگیر به نام "رویداد 201" با همکاران، مجمع جهانی اقتصاد و بنیاد بیل و ملیندا گیتس برگزار کرد.
اخیراً، مركز امنیت صحت این سئوال را در مورد اینكه آیا این عملکردِ فراگیر، شیوع ویروس کرونای جدید (nCov ) را در چین پیشبینی میكند، دریافت كرده است. به طور واضح ، مركز امنيت صحت و همكاران آن، در حين تمرينات تبليغاتي هيچ توصيفي انجام ندادند. برای این سناریو، ما از بیماری همهگیر ویروس کرونا، داستانی الگوبرداری کردهایم، اما صریحاً اظهار داشتیم که این یک پیشبینی نبود.» (مرکز امنیت صحت "جانس هاپکینز")
دیده میشود که "شبیهسازی" در اکتوبر سال 2019 به نام nCov-2019 کمتر از دو ماه قبل از ظهور "کووید -19" انجام شده بود و "شبیه سازی" ویروس درین مرکز با "شبیه سازی" سقوط 18.8 فیصدی بازارهای بورس جهانی مرتبط است.
اپیستیمولوژِی "کووید – 19" نشان میدهد که بنیاد بیل، ملینداگیتس، مجمع جهانی اقتصاد و سازمان جهانی صحت، قدرتهاای بودند که ازین همهگیری که بعداً پاندمی (همهگیری جهانی) گشت، حمایت کرده و تمرین "شبیه سازی" را در همراهی با سازمان صحت جهانی به پیش بردهاند.
اپیستیمولوژِی "کووید – 19" نشان میدهد که سازمان جهانی صحت قبل ازینکه "ناوول – کرونا" (nCov) را به "کووید – 19" (COVID-19)تغییرنام دهد، تمرین به اصطلاح شبیه سازی را انتخاب کرده بود.
با تکیه بر اپیستیمولوژی ویروس کروناست که میتوان گفت: گزارش پروفسور «ماتياس چانگ»، کلیپ سخنرانی سال 2005 "جورج دبلیو بوش"، پیامد تغییرات در رأس رهبری سازمان جهانی صحت، اعتراضات اتحادیۀ اروپا در مورد سازمان جهانی صحت، گزارشات منتشرۀ سازمان جهانی اقتصاد، تبانی امپریالیستی به خاطر سقوط 18.8 فیصدی بازارهای بورس جهانی و ...، اینها همه یکی پی دیگری نمیتواند برای نظم نوین اقتصادی در سطح جهانی بیربط باشد، بلکه میتواند جهان بعد از کرونا را، از لحاظ اقتصادی، جهان دیگری برای نظامهای امپریالیستی و سوسیالامپریالیست چین رقم زند.
از طرف دیگر، تقابل و تبانی ذاتالبینی امپریالیستی در سطح جهان منجر به تغییر محیط زیست، از بین رفتن لایۀ ازون، گرم شدن و بلند رفتن درجۀ حرارت کرۀ زمین، تغییرات اکولوژیکی در قطب شمال و ذوبشدن کوههای منجمد قطبی، بلند رفتن سطح آب بحرها و اقیانوسها، آتشسوزی جنگلات در استرالیا و جنگلهای آمازون همه و همه میتوانـد شـهـودی بـر جـهـش ژنـتـیـک ویـروس کـرونـا از
خانوادۀ سارس و مِرس به کروناویروس تلقی گردد.
هنوز هم دانشمندان متعددی در اکناف و اطراف جهان در حال پیدا کردن منشاء این ویروس هستند تا بتوانند به یک نتیجۀ مطلق درمان جهانی دست یازند. برای رسیدن به این پاسخ که آیا سایر کشورها میتوانند تداوی مجزاای را برای خود در نظر بگیرند که ما قادر به انجام آن نباشیم، باید گفت خیر! زیرا وقتی یک مرض اپیدمی (همه گیری) به مرض پاندمی (همه گیری جهانی) مبدل میگردد، بالمقابل همان طوری که هر عمل یک عکسالعمل دارد، مرض پاندمی در مقابل خوداندِمی (مصئویت دسته جمعی) را اختیار میکند. هیچ امکان نخواهد داشت که دوای ویروس کرونا در یک کشور کشف گردد و سایر کشورها از آن بیاطلاع باقی بمانند.
اما، آن چه را که اپیستیمولوژی شیوع ویروس کرونا، نشان میدهد، بیانگر تغییرات کلی سطح جهانی است که میتواند جهان بعد از کرونا را تغییر دهد، همان طوری که جهان پس از جنگ اول جهانی و جنگ دوم جهانی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ جیوپولیتیکی، شاهد تغییرات بیشماری بوده است.
درین رابطه لنین به صراحت یادآوری کرده است که:
«دوران سرمایهداری نوین به ما نشان میدهد، بین اتحادیههای سرمایهداران بر زمینۀ تقسیم اقتصادی جهان مناسبات معینی به وجود میآید. به موازات این جریان و به مناسبت آن بین اتحادیههای سیاسی یعنی دولتها نیز بر زمینۀ تقسیم ارضی جهان و مبارزه بر سر مستعمرات یعنی "مبارزه در راه تحصیل سرزمین اقتصادی" مناسبات معینی به وجود میآید.» (تأکید از لنین است – منتخب آثار تک جلدی لنین – صفحل 392 )
اپیستیمولوژی ویروس کرونا در جهان امروزی نشان میدهد که احزاب کمونیست (مائوئیست) در جهان، به شمول حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، باید با تکیه بر اصول مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم هوشیاری انقلابی خویش را بالا ببرند، آمادگیهای سیاسی – ایدیولوژیک – تشکیلاتی شان را افزایش دهند و سلاح رزمندۀ مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را در کف میلیونها تودۀ ستمدیده در جهان قرار داده و در جریان مبارزۀ بیرحمانه علیه اشکال رنگارنگ رویزیونیزم کهن و رویزیونیزم جدید آن را حراست نمایند و در مسیر پرتلاطم چنین مبارزه ای باید جنگ خلق را جهت نابودی قطعی سیستم منحط امپریالیستی – ارتجاعی حاکم بر جهان تدارک بگیرند، و آن را به راه انداخته، گسترش داده و به پیروزی برسانند.
به هر حال، این را باید به خاطر داشت که یک جهش کیفی دشوار در انتظار ماست؛ ولی پیوندهای ما با پیشتازان مائوئیست در سراسر جهان درین راه دشوار پیشرفت میکند و این امیدواری برای هر یک از ما توان مقابله و عزم راسختر از قبل میدهد و این عامل بزرگ قدرت و استقامت است که به ما امید میدهد که این جهش کیفی حاصل شود.
در مورد آنتولوژی ویروس کرونا، میتوان به مباحث فراوانی اشاره نمود. از قانون بقاء انرژی گرفته تا تغئیر و تکامل، از خصوصیات موجودات حیه گرفته تا شرایط ایکولوژیکی و محیط زیستی، از پیدایش گرفته تا جهش ژنتیکی، همه و همه میتواند بخشی از مبحث آنتولوژی ما را در بر بگیرد. ما نمیخواهیم به مبحث طولانی درین رابطه بپردازیم بلکه تمرکز کار را روی چرا و چهگونگی ویروس "کووید – 19" متمرکز میسازیم.
انسانها در طول تاریخ تکاملشان به علت نزدیک بودن "دی – اِن – اِ " (DNA) انسانی با حیوانی، به امراض متفاوتی مبتلا گردیده اند که گاهی از حیوان به حیوان و سپس از حیوان به انسان نیز سرایت کرده است. زمانی است که امراض گوناگون حیوانی که به انسانها سرایت کرده، شیوع یافته و تعداد زیادِ تلفات را بر انسانها تحمیل کرده است.
از دورههای پیشین که انسانها به صورت گلهیی زندگی میکردند تا کنون، نزدیک بودن آنان به حیوانات منجر به اهلی نمودن تعدادی ازین حیوانات گردید و نزدیکی به این حیوانات به یک عرف عادی جوامع بدل گشت.
در پایان قرن بیست، تعدادی از دانشمندان روی مسئلۀ "شبیه سازی" حیوانات مبنی بر ایجاد تغییرات بنیادین سلولهای پایهیی کار نمودند تا سرحدی که انگیزسیون (دستگاه تفتیش عقاید) در امریکا و اروپا، کار "شبیهسازی" را متوقف ساختند.
دانشمندان زیستشناسی، در زمان "شبیه سازی" به یک سلسله اطلاعات مهم دست یافتند؛ از آنجمله نزدیک بودن فراوان "دی – اِن – اِ" (DNA) خوکها با انسانها که بر اساس اطلاعات نشر شده، خوکها تقـریـبـاً 98 فـیصـد "دی – اِن – اِ " (DNA) مـشـابـه
به انسان را دارا هستند.
به تاریخ 3 می 2010، مقالهای در سایت علمی "شبکۀ رسانهیی استرالیا" (ABC Science) تحت عنوان "آیا خوکها 98 فیصد از ژن های انسانی را دارا هستند؟ " به نشر رسید که باعث سروصدای زیاد رسانهیی گردید و با موضعگیری شدید دستگاه تفتیش عقاید (انگیزسیون) مواجه شد.
درین مقالۀ علمی نتیجهگیری کلی دانشمندان علوم زیستی بر پایۀ استدلالات بیولوژیکی، نشان میهد که چهار خصوصیت "دی – اِن – اِ" (DNA) هریک: ذخیره اطلاعات، دو رشتهای بودن مالیکول، تثبیت قند پنج کاربنی، خارج نشدن از هستۀ سلول در " دی – اِن – اِ " میان خوکها و انسانها مشابهت وجود دارد.
همچنان درین بحث نشان داده اند که چهار خصوصیت "آر – اِن – اِ " (RNA) هر یک: انتقال اطلاعات وراثتی، تکسلولی بودن، ریبیوز دئوکسی و همچنان خارج شدن از هستۀ سلول در " آر – اِن – اِ" (RNA) میان خوکها و انسانها مشابه هستند.
این چنین شباهت به وضوح نشان داد که ویروسها نیز میتوانند از حیوانات به انسانها سرایت کنند و همچنان میتوانند جهش ژنتیکی داشته باشند.
از نگاه تاریخی نیز، قبل از سال 1776 میلادی زمانیکه امریکا مستعمرۀ اسپانیا بوده است، برای اولین بار اسپانیائیها اسبها را با خود به آن جا بردند و از آن جا که مردم بومی آن مناطق در مقابل ویروس این حیوانات هیچ ایمنی نداشتند، باعث گردید تا میلیونها نفر در فلوریدا، مکزیک و پیرو از بین بروند و بنا به قول "جرید دایموند" (نویسندۀ کتاب: اسلحه، میکروب و فولاد) از سکنه خالی گردید و سالیان زیادی را دوباره در بر گرفت تا شهرهای بزرگ امریکا دوباره به حالت اول خودش برگردد.
زمانی که علوم طبی رشد یافت، در مسیر تکامل خود توانست ضایعات ویروسهای تداخلی از حیوانات به انسانها را کاهش دهد اما کاملاً از بین برده نتوانست.
همان طوری که ضایعات ویروسها بر اثر پیشرفت علوم طبی، کاهش یافت، برعکس میتوانست به افزایش نیز منجر گردد.
بعدها، کشورهای امپریالیستی که از سودهای سرسامآوری بهرهمند شدند، دانشمندان علوم زیستی را نیز به اختیار گرفتند و برای تغییر ژنتیک ویروسها، شرکتهای دواسازی و انتی دوت دواها را برای سودآوری وارد بازار نمودند.
کتاب " اسلحه، میکروب و فولاد" نیز بیشتر به همین مبحث میپردازد تا نشان دهد انسان بر اثر پیشرفت تکنالوجی چهقدر حریص و آزمندانه به پیش میرود. چهقدر میتواند محیط زیست خود را از طریق سلاحهای "میکروبی"، از بین برده و باعث قتلعام هزاران نفر در سراسر کره خاکی گردد.
ویروسها بر اثر تداخلات انسانی که در کتاب " اسلحه، میکروب و فولاد " مطرح گردیده، ژنهای متغییر و جهشیافته به خود میگیرند و قادر خواهند بود برای مدت مدید در فضا بمانند.
ویروسها در اصل با وارد شدن در بدن میزبان زنده میشوند و باعث تکثر شده و در همانجا لانه میگزینند.
فنآوری، رشد تکنالوجی و رشد علوم زیستشناسی و طبابت باعث گردیده که دانشمندان برای هر عمل، عکسالعملی و برای هر مسمومیت یک انتیدوت با تعیین مقدار "دوز" مصرفی انتی دوت معینی بسازند.
به طور نمونه هرگاه کسی از اثر " آتروپین و انتی نرژیک ها" مسموم شود، آنتیدوت مقابل آن "نئوستیگمین" و "فیزوستیگمین" است که برای بزرگسالان از راه وریدی تا 2 ملی گرام و برای کودکان 0.08 ملی گرام در هر کیلو وزن کودک به صورت تزریق آهستۀ وریدی به کار گرفته میشود.
به عین ترتیب اگر کسی از اثر ایتانول مسموم شود در مقابل آن تیامین پیچکاری میشود.
اگر کسی از اثر استامینوفن مسموم گردد در مقابل آن از اسیتایل سیستین به صورت خوراکی استفاده میکنند.
آنکولوژی ویروس کرونای جدید نیز به اساس استدلالات فوق میتواند ما را به موضوع جهش ژنتیکی نزدیک بسازد که این جهش از یک طرف میتواند به خاطر تغییر اقلیم که فوقاً بدان اشاره نمودیم اتفاق افتاده باشد و همچنان میتواند توسط انسانها در لابراتوارهای کشورهای امپریالیستی ساخته شده باشد. به هر حال ویروس، قویتر از گذشتگان خود (مِرس و سارس) عمل میکند و نباید این تغییر را نادیده گرفت.
آنکولوژی ویروس کرونای جدید به ما این امکان را میدهد که بهتر به جهش ژنتیکی ویروس پی ببریم، زیرا اگر جهش ژنتیکی موجود باشد در آن صورت امکان تأثیر بر کد ژنتیکی موجود نیست اما، کاهش عوارض به جا مانده از ویروس و کمتر مهلک شدن این ویروس در دراز مدت را میتوان مطرح نمود، اما نمیتوان تضمین کرد.
آنکولوژی ویروس کرونای جدید به ما این امکان را میدهد که بدانیم، اگر قبل از جهش ژنتیکی واکسین ساخته شود مؤثر واقع خواهد شد، در غیر آن پس از جهش ژنتیکی، واکسن نیز تأثیر خود را از دست خواهد داد. همانطوری که واکسن سرماخوردگی فعلاً به دلیل چنین جهش ژنتیکی ویروس سرماخوردگی (Common Cold ) ، نمیتواند بر بدن میزبان اثری داشته باشد.
آنکولوژی ویروس کرونای جدید به ما می آموزاند که با حدس و گمان زنی "علمی" که شاید و نشاید را در پی دارد و یک حرکت صرفا مکانیکی است و نمیتواند با اتکاء به قوانین علمی، استدلالات منطقی و تثبیت شده را ارائه بدارد، باید مقابله کنیم.
پایان
*******
منابع و ماخذ: